اعتماد السلطنه در کتاب خاطراتش از ناصر الدین شاه بسیار مینویسد. البته به مدح. اما در گوشهای از خاطراتش هنگامی که میخواهد از سیاستورزی قبله عالم گلایه کند، دور از چشم سلطان صاحب قران میآورد که: الحمدالله سلطان همه چیز دارد، جز سیاست و درباریان نیز هیچ چیز ندارند، علی الخصوص سیاست. اعتماد سلطنه دیگر نمی نویسد که مهمترین چیزی که به کار مملکت داری میآید همان چیزی که است قبله عالم ندارد و درباریان هم ویژهتر ندارند.
حسب حال
قالیباف در طول 12 سال مدیریتش در تهران بزرگراههای شهری تهران را توسعه داد، برندی که پیشتر به نام غلامحسین کرباسچی ثبت شدهبود. یا مترو را به پیش برد، برندی که پیشتر به نام هاشمی زده شده بود. او هیچ گاه نتوانست برندی متفاوت از خود به جای بگذارد. کاری که احمدی نژاد تلاش کرد به سرانجام برساند اما نتوانست. مونوریل قرار بود برند احمدی نژاد باشد که نشد. احمدینژاد اما برند کار نکردهاش را همچنان بر پیشانی دارد و قالیباف با تمام کارهایی که به اجرا درآورده، هیچ برندی در شهر تهران به نام خود ندارد. اغراق نیست اگر بگویم قالیباف در تهران همه کار کرد. اما نتوانست به پاستور برسد و احمدینژاد در طول 2 سال مدیریتش بر تهران هیچ کاری نکرد، اما به پاستور رسید.
جای خالی کار نکرده
پیروز حناچی هم تلاش کرد با سوار شدن به دوچرخه برندی نصفه و نیمه برای خود دست و پاکند. اما زاکانی چه کرد؟ تقریبا هیچ. او نه توانست چیزی از خود به جا بگذارد و نه کاری بکند. اگرچه در نخستین روزها و پیش از رسیدن به کرسی شهرداری تهران حرفهای بزرگ زد و از امالقرای جهان اسلام گفت. اما در روزگار مدیریتش تا به اینجا حتی زبالههای این امرالقرا هم به خوبی جمع آوری نمیشود. بماند که نه توانست نامی از خود به جا بگذارد و نه سازهای معتبر از خود پیریزی کند.
کارهای کرده و نکرده
تهران در روزگار زاکانی، بیشتر شبیه شهری سردرگم است که مانده بین اسلامیتر شدن یا پاسخدادن به نیازهای اولیه شهری. در این روزها که تهران از مشکلاتی نظیر ترافیک رنج میبرد و هر پاییز و زمستان هم در انبوهی از آلودگی هوا غوطه میخورد، مهمترین کاری که زاکانی قصد انجامش را دارد، برقی کردن حمل و نقل عمومی شهر است. کاری که هیچ وقت نخواهد توانست به اجرا درآورد. او میخواهد با یک تیر دو نشان بزند. هم حمل و نقل شهری تهران را نوسازی کند و هم مشکل آلودگی هوا را حل کند. اما پیش از او پیشتر از او هیچ یک از شهرداران تهران به خاطر محدودیتهای مالی و قوانین نتوانستند به آن برسند.
بازماندههای ناکام انتخابات
درست است که شهردار تهران وزنش بسیاری زیاد است و در معادلات سیاسی همواره یک شهردار باید یا در رقابت ریاست جمهوری باشد یا بعد از دورهاش به ریاست جمهوری و یا یکی از سه پست کلیدی کشور دست پیدا کند، اما تاریخ نشان داده که اگر شهرداری از رقابت ریاست جمهوری به کرسی شهرداری تهران بنشیند هیچگاه نخواهد توانست کارهای بزرگ بکند. هر چند قالیباف همهکار کرد، اما در نظر شهروندان شهردار خوبی نبود. حال زاکانی با این کارنامه کاملا نامناسب، میتواند منتظر چه قضاوتی باشد از سوی شهروندان؟